- پرپر زدن
- بهم کوفتن مرغ بالهای خود را بسرعت (مخصوصا پس ازذبح)، مردن جوانی ناگهان و بدون کسالت مزمن
معنی پرپر زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نفرینی که زنان کودکان را کنند ور پریده
بال و پر زدن پرنده
کنایه از جان دادن و مردن
کنایه از جان دادن و مردن
کندن و پاکندن برگهای چیزی چون گل و مانند آن: گلی را که در دستش بود پرپر کرد. بر آمدن آواز پرش مرغان
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
راه رفتن بسیار گردش و حرکت اشخاص بیکار ول گشتن همه جا را گشتن: همه خیابانها را پرسه زدیم، رفتن مریدی بدستور پیر در بازارها و کویها بگدایی با خواندن اشعار چون گدایان برای کشتن و از بین بردن کبر و عجب
مقررداشتن معین کردن
غرزدن، گریه کردن شدید کودک نوزاد
((~. زَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
گردش بیهوده اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی
راه رفتن بی هدف، گردش کردن در کوچه و بازار، راه رفتن و دریوزگی کردن
Flag, Spike
красться
поднимать флаг , колоть
umherstreifen
hissen, anstechen
блукати
піднімати прапор , проколювати
wałęsać się
podnosić flagę, kłuć
挂旗 , 刺激
vaguear
içeri almak, picar
aggirarsi
sventolare, pungere
merodear
ondear, pinchar
hisser, piquer
rondhangen
hijsen, steken
เดินเล่น
โบกธง , แทง
berkeliaran